نویسنده: دکتر احمدعلی جعفری(1)




 

چکیده:

جلال آل احمد یکی از مترجمان، نویسندگان و داستان پردازان موفق ادب معاصر می باشد. او نویسندگی را با نوشتن نخستین مجموعه داستان به قضاوت عموم مردم ایران گذاشت. علاوه بر نویسندگی به عنوان روشنفکری آگاه در حد دکتر علی شریعتی توانست در مبارزه با استبداد و عوامل ظلم و فساد، به وظیفه انسانی و وجدانی خویش عمل کند. نثر او چه در داستانهایش چه در سبک ترجمه و نویسندگی اش نوعی گزارش به حساب می آید. او ادامه دهنده سبکی است در نویسندگی که محمدعلی جمالزاده و علی اکبر دهخدا بنیان نهاده بودند ولی در عین حال سبکی کاملاً متمایز از آنها دارد. قهرمان داستانهای او به گونه ای هستند که با عامه مردم حرف می زنند به همین دلیل است که نوشته های او بیدار کننده مردم اند. او در نوشته هایش به طرز فکر و نحوه استدلال مردم توجه دارد و خواننده را با خود همراه می کند به گونه ای که خواننده احساس خودش دارد داستان می نویسد یا نتیجه گیری می کند. دو اصل کلی ویژگی نثر آل احمد عصبانی بودن و لحن پرخاشگرانه و شلاق وار بودن کلام اوست و دیگر موجز بودن آثارش است که به گفته دکتر شفیعی کدکنی ریشه در نثر ناصرخسرو دارد. نثرش تلگرافی، حساس، دقیق، خشمگین، تیزبین، صمیمی و حادثه آفرین است.

کلید واژها:

جلال آل احمد، نثرمعاصر، نثرداستانی، نویسندگی.

مقدمه

داستان نویسی در ادب فارسی سابقه ای بسیار طولانی دارد که می توان پیشینه آن را در ایران پیش از اسلام نیز جستجو کرد. بعد از ظهور دین مقدس اسلام و مطرح شدن کلام آسمانی قرآن در میان مسلمانان و نفوذ این دین و کتاب آن در ایران، نیز داستان های مطرح شده در آن توانست ذهن مسلمانان و ایرانیان را با شیوه خاصی از داستان آشنا کند که در قرآن کریم مطرح شده بود.
اما سابقه داستان نویسی در ادب فارسی به شکل امروزی و معنی و مفهوم جدیدش در قالب هایی چون «رمان» و مخصوصاً«داستان کوتاه»- به دلیل آشنایی ایرانیان با فرهنگ مغرب زمین - به اوایل انقلاب مشروطه و صد سال اخیر بر می گردد. چون این نوع از انواع ادبی مستقیماً به متن زندگی افراد توجه دارد و از طرفی هم لحن محاوره ای و طرز فکر عموم مردم در آن تجلی یافته است، انسان گمان می کند که «نویسنده» به کسی گفته می شود که «داستان نویس» باشد.
اکثر داستان نویسان ادب معاصر در اصول مهم نویسندگی به طرز اروپایی آشنا بوده اند چنانکه علامه محمد قزوینی درباره سبک نویسندگی محمدعلی جمالزاده- که او را بنیانگذار داستان نو کوتاه به سبک معاصر دانسته اند- می گوید:«راستی آقای جمالزاده عجب فاضلی است هیچ کس گمان نمی کرد در داستان نویسی او سرشار و لبریز از هوش و روح نقادی به طرز اروپایی باشد» (آریان پور، 1382،ص 280) همچنین درباره یکی از نویسندگان بزرگ معاصر یعنی حاج میرزا عبدالرحیم طالبوف می خوانیم که :«اصول آزادی طلبی و اندیشه های نو در اکثر آثار او مشاهده می شود»(فریدون آدمیت، 1330: ص456) اکثر نویسندگان این دوره چون طالبوف، جمالزاده، دهخدا، جلال آل احمد و... معتقدند که «یک بیداری همگانی در ایران، پیش از فرمان مشروطیت لازم بوده است که آن هم بوسیله نثر و داستان کوتاه بیشتر امکان پذیر است»(استعلامی، 1351،ص 79).
هر چند نوشتن «داستان کوتاه» در ادب فارسی نخست مورد اعتراض مخالفان قرار گرفت اما به دلیل اینکه به مسائل مربوط به محتوای زندگی پر سرعت و تکنولوژی زده عصر خود توجه داشت توانست جایگاه ارزشمندی کسب کند تا جایی که آثار خلق شده در این قالب نویسندگی از دیگر آثار فزونی یافته اند. و نویسندگان معروفی چون صادق هدایت، صادق چوبک، صمد بهرنگی و جلال آل احمد و... توانسته اند درخشش شایانی داشته باشند و آثار ارزشمندی را بیافرینند.

هدف تحقیق

در این پژوهش به دنبال بررسی سبک داستان پردازی جلال آل احمد می باشیم، تا ببینیم او چگونه توانسته است در داستان کوتاه به نثر معاصر و نویسندگی ادب فارسی آبرو و حیثیت دو چندان ببخشد. چرا که ما معتقدیم او در نوشتن داستان کوتاه مثل اکثر نویسندگان موفق عصر خود، به دنبال بیداری همگانی و آگاهی عمومی بوده است.

تعریف مسئله

جلال آل احمد یکی از روشنفکران، منتقدان و نویسندگان برجسته ادب معاصر می باشد که با انتخاب داستان کوتاه توانسته یکی از پیشروان این سبک نویسندگی معاصر- به سبک جدید- به حساب آید. او در این سبک خاص خود، توانسته است آنچنان شور و نشاطی در نویسندگی میان خود و مخاطب ایجاد کند که گویی اقشار مختلف جامعه را تشویق به خواندن آثار خود کند. آگاهی و پیام خاصی در نویسندگی او مشاهده می شود که حکایت دارد که او از جامعه استعمار زده و معاصر خود، مردمان و مخصوصاً زندگی اقشار محروم جامعه، از نزدیک اطلاع داشته است.

سؤال های اصلی تحقیق

سوال این است که سبک خاص نویسندگی جلال آل احمد چه ویژگی هایی در داستان نویسی داشته است؟
جلال آل احمد در بیداری جامعه و آگاه کردن مردمان عصر خود- که به اعتقاد او و اکثر نویسندگان موفق معاصر او تنها راه آزادی و نجات مردم ایران در آن است- تا چه حد موفق بوده است؟
جلال آل احمد در نثر داستانی معاصر چه جایگاهی دارد؟

اهمیت و ضرورت تحقیق

با شناخت سبک نویسندگی و شیوه داستان پردازی جلال آل احمد می توانیم گام بزرگی در شناخت داستان نویسی ادب فارسی و طریقت نویسندگی معاصر برداریم. جلال آل احمد در آثار خود از اصطلاحات عامیانه، زبان و گفتار توده های میلیونی جامعه ایرانی و فارسی زبانان، استمداد جسته که با شناخت و بررسی آنها می توانیم به طرز فکر و سبک اندیشه آنها درباره زندگی، دنیا، اطرافیان و... پی ببریم. که این نبرد خود به خود ما را با شرایط فرهنگی و فرهنگ حاکم بر زندگی ایرانیان و فارسی زبانان بیشتر آگاه می کند.

زندگی جلال آل احمد

ص 99 تا 104
جلال آل احمد در سال 1302 در تهران از خانواده ای روحانی و شیعه مذهب، دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و بعد از اینکه از دانشسرا فارغ التحصیل شد تا پایان عمرش به کار تدریس در دبیرستان و دانشکده مشغول بود. او در دوران نوجوانی به سیاست علاقمند شد و تا آخر عمرش به عنوان نویسنده ای متعهد و سیاسی و اجتماعی به نگارش مقالاتی در مجله هایی چون«آرش»، «مردم»، «سخن»، «جهان نو» و... مشغول بود. او سرانجام در سال 1348 دار فانی را وداع گفت. بهتر است داستان زندگیش را از زبان خودش بشنویم.

مثلاً شرح احوالات

«در خانواده ای روحانی(مسلمان- شیعه) برآمده ام. پدر و بردار بزرگ و یکی از شوهر خواهرهایم در مسند روحانیت مردند و حالا برادرزاده ای و یک شوهر خواهر دیگر روحانی اند و این تازه اول عشق است که الباقی خانواده هم مذهبی اند.
نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال 1302 است... دبستان را که تمام کردم دیگر نگذاشت (پدر) درس بخوانم که «برو بازار کار کن» تا بعد، از من جانشینی بسازد و من بازار را رفتم، اما دارالفنون هم کلاس های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار، ساعت سازی بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و از این قبیل ... و شب ها درس ها، همین جوریها دبیرستان تمام شد و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگه وجودم- در سال 1322- یعینی که زمان جنگ، به این ترتیب است که جوانکی با انگشتری عقیق به دست و سر تراشیده و نزدیک به یک متر و هشتاد از آن محیط مذهبی تحویل داده می شود به بلبشوی زمان جنگ دوم بین المللی که برای ما کشتار نداشت و خرابی و بمباران را، اما قحطی داشت و تیفوس را و هرج و مرج را و حضور آزاردهنده قوای اشغال کننده را.
جنگ که تمام شد، دانشکده ادبیات (دانشسرای عالی) را تمام کرده بودم(1325) و معلم شدم (1326) در حالی که از خانواده بریده بودم و با یک کراوات و یک دست لباس نیمدار آمریکایی که خدا عالم است از تن کدام سرباز به جبهه رونده ای کنده بودم تا من بتوانم پای شمس العماره به 80 تومان بخرمش ... در این دوره سکوت است که مقداری ترجمه می کنم به قصد فنارسه (فرانسه) یاد گرفتن. از ژید، کامو، سارتر و نیز از داستایوسکی. سه تار هم مال این دوره است. هم در این دوره است که زن می گیرم و زنم سیمین دانشور است که می شناسید. اهل کتاب و قلم و دانشیار رشته زیبایی شناسی و صاحب تألیف ها و ترجمه های فراوان و در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم درآمده بود. از سال 1329 به این ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقاش آن نباشد.»(گروه مؤلفین فارسی عمومی، 1379،ص 139)

سبک داستان نویسی

جلال آل احمد در سال 1322 هجری که بیست ساله است از دبیرستانی در تهران فارغ التحصیل شده و برای نخستین بار سفر خارج از کشور را به منظور زیارت مرقد امام حسین (ع) در کربلا پیش می گیرد. این سفر برای جلال آل احمد انگیزه ای را فراهم می کند تا نخستین داستان خود را که «زیارت» نام دارد به رشته تحریر در آورد (جان گرین، 1367،ص40) که در مجله سخن که یکی از معروفترین مجله های ادبی آن عصر (سال 1324) بود، به چاپ رسید. او یک سال بعد نخستین کتابش را که «دید و بازدید» نام داشت و مجموعه ای از 12 داستان - از جمله زیارت- بود منتشر می کند.
او در این مجموعه داستانی نشان داده که چقدر به آداب و رسوم ایرانیان توجه دارد و به اعتقاد او همین امور هستند که همگی دست به دست هم داده موجبات غفلت و بی خبری ملت ایران را فراهم آورده اند چنانکه:«نخستین داستانهای کوتاه آل احمد، تصویرگر زندگی سنتی و محیط مذهبی بخشهایی از جامعه است که در معرض آثار مدنیت جدید، ناگزیر از مقاومت و تحول است، آل احمد این زندگی را با زبانی ساده و آمیخته با اصطلاحات عامیانه و تعابیر مذهبی توصیف کرده است.»(بهارلو، 1377، ص 41).
آل احمد دومین مجموعه داستانی خود را در سال 1326 هجری تحت عنوان «از رنجی که می بریم.» منتشر می کند. آل احمد در این مجموعه داستان نگرانیهای هنرمندانه یک نویسنده ایرانی را نسبت به رسالت همیشگی اش نشان می دهد. این در حالی است که آل احمد در اولین مجموعه داستانی خود- که نمونه ای از نثر نویسندگی پس از جنگ دوم جهانی است و فریاد اکثر نویسندگان این دوره نیز در آن طنین افکن است- برای ادبیات که گونه ای هنر به حساب می آید، تعهد اجتماعی قائل می شود و تأکید می کند که باید بر آن پایبند بود.
سومین مجموعه داستانی آل احمد تحت عنوان «سه تار» در سال 1327 هجری منتشر می شوند. او این مجموعه داستانی را به این منظور به رشته تحریر در آورده است که بگوید این دوره از مبارزات نویسندگان، دوره سکوت اجباری است. از آنجایی که آل احمد معتقد بود یک روشنفکر در تمام مراحل زندگی باید به حل مشکلات جامعه و معاصرانش عنایت ویژه داشته باشد، در همین دوره از زندگی اش به ترجمه آثار آلبر کامو، داستایوفسکی، ژان پل سارتر، آندره ژید و... اقدام می کند تا بدینوسیله دیدگاه های نویسندگان معروف غرب را در مواجهه با مشکلات مشابه که در ایران پیش آمده است، بیان کند، از طرفی هم آل احمد عقیده داشت که مناسبت و مطابقت آن آثار با مشکلات کنونی جامعه ایران بطور آشکار مشاهده می شود.
آل احمد چهارمین مجموعه داستانی خود را تحت عنوان «زن زیادی» در سال 1331 هجری منتشر کرد. هر چند دکتر خانلری سردبیر مجله سخن بر این مجموعه داستانی، دیباچه نوشته بود اما هنگامی که آل احمد تصمیم گرفت این اثر خود را در سطح وسیع چاپ و منتشر کند، آن دیباچه را حذف کرد زیرا او مثل اکثر نویسندگان آگاه عصر خود عقیده داشت که پذیرفتن مشاغل مهم دولتی و همکاری با حکومت پهلوی، کاری بسیار زشت است و جلال آل احمد نیز با دکتر خانلری که شغل مهم دولتی انتخاب کرده بود، مخالفت کرد و در نتیجه دیباچه مذکور را حذف کرد.
آل احمد نخستین مجموعه داستان بلند خود را در سال 1334 هجری تحت عنوان «سرگذشت کندوها» منتشر کرد. او در این مجموعه داستانی مسئله استثمار اقتصادی کشور ایران، مخصوصاً ماجرای جنجال برانگیز نفت را مطرح می کند.
دومین نمونه داستان های بلند خود را در سال 1347 هجری تحت عنوان «مدیرمدرسه» به جامعه آن روز ایران هدیه کرد. این مجموعه در واقع بهترین معرف نظام آموزش و پرورش و اوضاع آشفته آن در ایران می باشد. این کتاب نتیجه تجربه های شخصی نویسنده است که گشت و گذارهایی معمولی در میان مردم تهیدست، روستانشینان و طبقه متوسط مردم ایران، داشته است.
چنانکه ملاحظه می شود جلال آل احمد مجموعه های مختلفی از داستان کوتاه و داستان بلند به رشته تحریر در آورده است تا بتواند به عنوان یک روشنفکر عصر خود، مسائل و مشکلات جامعه و مردمان عصر خود را بازگو کند و بدین وسیله به عنوان یک نویسنده متعهد از هنر نویسندگی اش به منظور آگاهی مردمان استمداد بجوید. او مانند بیشتر نویسندگان و شاعران موفق ادب فارسی در دوران نویسندگی اش دو دوره کاملاً برجسته را گذرانده است و این مطلب را بطور آشکار می توان از نوع نثر و مجموعه های داستانی بر جای مانده از او دریافت. این نویسنده متعهد به جامعه و ارزشهای انسانی و اجتماعی عصر خود سرانجام توانست سبک ممتازی در نویسندگی بدست آورد، چرا که آثار به چاپ رسیده دوره بلوغ و کمال او- چه در نوع نثر و چه در روایت مستقیم راویان داستانهای او- بهترین مؤید این مدعا می باشند چنانکه :«جلال آل احمد و ابراهیم گلستان، دو تن از نویسندگان صاحب سبک معاصر، بی شک، سبک ممتاز خود را بر مهارتهای بسیار، پیدا کرده اند و مقایسه آثار اولیه آنها با کارهای دوره بلوغ ادبی شان، مؤید این نظر است»(گلپور علمدادی، 1388،ص11).

جلال روشنفکری آگاه

اگر بپذیریم که ادبیات متعهد آن است که به ادبیات به عنوان ابزار می نگرد باید بگوییم جلال آل احمد آثار ادبی متعهد خلق کرده است چرا که او «نثر» و «داستان» را ابزاری برای ابلاغ پیام به مخاطبان می داند. اگر می بینیم قهرمان داستان های او، دیگر یک رستم یا یک اسکندر یا یک مجنون -عاشق لیلی- نمی باشد، بهترین دلیل است بر اینکه او در نوشته هایش به دنبال کسب شهرت و آوازه نیست بلکه به جای اینکه قهرمان داستان او یک عاشق دلسوخته- چون مجنون- یا پهلوان ایده آل - چون اسکندر- یا جنگجویی شهرت طلب باشد به مردمان عصر خود عشق می ورزد و می خواهد پهلوانی دوست داشتنی در متن زندگی آنها باشد و ای بسا به همین دلیل است که به قول همسرش- سیمین دانشور- قهرمانهای آثار او گروه دوم و مخصوصاً مردم کوچه و بازار و روستا هستند و یا غالباً به جای آنها خود جلال است که بسیار لمس کردنی است: «بارها شاهد بوده ام که در یک قهوه خانه دود زده، در یک دهکده گمنام ساعتها پای صحبت یک پیرمرد یا یک جوان خسته و آفتاب خورده و از کار بازگشته، نشسته است و از ذهن تار آنها خاطرات یا مخاطرات آنها را با منقار همدردی و حوصله بیرون کشیده است یا دیده ام که از این مزرعه آفتاب زده و سوخته به دنبال زارعی که عرق ریزان در جستجوی آب یا هدایت آن بیل به کول به مزرعه دیگر می رفته است راه افتاده و با گفتن خدا قوتی و تعارف کردن سیگاری آنچنان او را به درد دل واداشته است که گفتی سالهاست با هم رفیقند، کنار جوی آبی نشسته اند... دردسرتان ندهم این مردی که در زندگی خانودگی اخیراً کم حوصله شده است تنها حوصله اش را که برایش مانده- چه در سفر چه در حضر- در پای چنین مردمی که به قول خودش اصالت زندگی در آنها هست، می ریزد.»(سیمین دانشور، 1359،ص6)
جلال آل احمد روشنفکری آگاه، با وجدان، مسئول و دلسوز به مردم بود و این ویژگی اصلی را از سرتاسر زندگی و حتی آثاری که او خلق کرده یا به ترجمه آنها پرداخته است می توان فهمید، همانند اکثر روشنفکران عصر خود، هر چیزی را که با ارزشها و سنتهای مردم مخالفت می کرد، باطل و بی ارزش می دانست و برای آزادی مردمان به مبارزه می پرداخت و اصل را بر احترام همگان می نهاد. او همانند اکثر روشنفکران عصر مشروطه زندگی و حیات خود را وقف خدمت به مردم کرده بود و جهت آگاهی و بیداری آنها از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید: «جلال آل احمد در هر راهی که قدم می نهاد احساس مسئولیت می کرد و همین احساسش او را به پرخاشگری و تندروی می کشاند. به فرهنگ ها و سنتهای ایران احترام می گذاشت و از نظر او آن فرهنگ ها و سنتها ارزشمند بودند و هر چه را که شکننده این سنتها می یافت، خوار و بی ارزش می شمرد»(جعفری، احمدعلی، 1380،ص 100) دکتر شفیعی کدکنی هنگامی که از مقام مردمی بودن و اطلاع رسانی به مردم درباره جلال آل احمد سخن می گوید معتقد است که:«جلال یک ناصرخسرو دیگر بود.»(صفارزاده، 1359،ص8).

سبک نثر و داستان پردازی جلال

آل احمد در نویسندگی اش همان شیوه و طرز نگارش را پیش گرفته که در داستان نویسی اش زیرا همانطور که می دانیم نثر او را شتابزده، تلگرافی و گزارشی توصیف کرده اند و تقریباً همیشه همسر او - یعنی سیمین دانشور- هرگاه از نثر و سبک نویسندگی همسرش (جلال آل احمد) سخن می گوید به همین ویژگی اشاره می کند اگر به اکثر داستانهایی که او نوشته یا به ترجمه آنها پرداخته نگاهی بیافکنیم، خواهیم دید که او در مقایسه با معاصرانش بسیار جلوتر و شتابزده تر بوده است مخصوصاً در داستان نویسی اش چنانکه:« او شتابزدگی را می پسندید، شتابی که- در داستانهایش- خاص خودش بود و کسی به گردش نمی رسید. حتی از انقلابیهای گرم رو، کم بودند کسانی که بتوانند با او همگام شوند.» (خدیوجو، حسین، 1363، ص26).
اگر بگوییم که سبک نویسندگی و داستان نویسی جلال آل احمد در حقیقت شناسانده اوست سخن گزافی نگفته ایم. ویژگی روحی و شخصیتی آل احمد همراه طرز فکرش به گونه ای است که باید با چنین سبکی بنویسد و در واقع همین سبک را می طلبد. در اکثر داستانها و نوشته های او می توان دو مشخصه کلی پیدا کرد یکی عصبی بودنش و دیگری ایجاز وار سخن گفتنش. لحن و سبک پرخاشگرانه او در نوشتن از ویژگی های بارز اوست که برخاسته از شخصیت و خلق و خوی او می باشد. اما ویژگی ایجاز گونگی نوشته هایش که همراه با کوتاه بودن جملات و مقطع بودن آنهاست، یک وجه هنری و ادبی او می باشد، و همانطور که قبلاً گفته شد، به گفته دکتر شفیعی کدکنی این ویژگی ریشه در نثر ناصرخسرو دارد. سبک نویسندگی اش به گونه ای است که گویی او یک نفر را پیش روی خود حاضر می بیند یا اینکه مخاطبی را یافته که به او نگاه می کند و با او حرف می زند. به همین دلیل است که نثرش محاوره ای است آن هم به زبان مردمان کوچه بازار.
در داستانهایش که از او می خوانیم مخصوصاً داستان «خواهرم و عنکبوت» به عیان و آشکار مشخص است که او شخصیت های داستانی اش را از همین مردم کوچه و بازار گرفته است و ابزارها و مواد و مصالح داستان نویسی و نثرش را از همانها گرفته است. چنانکه در داستان خواهرم و عنکبوت می خوانیم:
« تا برای پسرخاله مادرم چای درست کنند من رفتم اتاق بالا. دیدم نه خبری از خواهرم هست و نه از تختش، اما همان عنکبوت با تارش و لاشه مگسها همچنان به گوشه درگاه نشسته بود»(آل احمد، 1388، ص78).
در همین داستان نیز از اصطلاحاتی کاملاً عامیانه و عوام پسند نیز استفاده کرده است چنانکه: «من سرم به خوردن گرم بود که شنیدم، همچه چنگ انداخته بود وسط جونش عین عنکبوت». (همان، ص 70).
تقریباً همین سبک سخن را در داستان دیگر او به نام «خونابه های انار» می بینیم به این معنی که به دلیل لحن محاوره ای سخن او هم از طرز فکر عوام سخن می گوید هم از اصطلاحات خاص آنها در نوشته اش بکار می برد چنانکه :«همچه که به تفنن سراغ چشم ها رفت تا خستگی منقار خود را بگیرد، چنبری در درونش به هم آشفت و سرش گیج خورد و کنار لاشه افتاد. اول لرزید و بعد گردن افراشت و چنگال ها را دراز کرد تا آشوب را از درون خود براند.»(همان، ص 101).
اصلی ترین رازگیرایی و نفوذ فوق العاده سبک و نثر کلام آل احمد در داستانهایش در این است که او موجز وار سخن می گوید و همین عمده ترین ویژگی کلام او نیز می باشد در قرآن کریم نیز سوره هایی چون سوره الرحمان مقطع و کوبنده می باشند و اگر کلمه معروف «تلگرافی» را برای سخن او بیان کرده اند- چنانکه قبلاً نیز گفتیم- کاملاً درست است و مصداق پیدا می کند زیرا در این نوع سخن گفتن او از خواننده برقرار می کند. تلگراف از این نظر برای سبک آل احمد اصطلاح مناسبی است زیرا در تلگراف همه پیام بطور کامل نوشته نمی شود بلکه بخش اعظم کار بر عهده خواننده و مخاطب است که از روی علائم و نشانه های مختصر و رمزگونه تلگراف، معنا و مفهوم را بطور کامل درک کند و به کمک این علائم پیام را دریابد و بفهمد. و همین ویژگی نویسندگی آل احمد است که خواننده را وادار می کند به فکر کردن و بدین وسیله حس کنجکاوی او را تحریک می کند، جاذبه زیادی به نوشته او می دهد، زیرا درک و فهم اعظم کلام و سخن به فهم و درک مخاطب مربوط می شود و به همین دلیل قسمت مهم و عمده فهم کلام را او به عهده می گیرد.
قلم نویسندگی آل احمد در نوشته هایش به گونه ای است که مرتب در ذهن خواننده سوال ایجاد می کند و او را به تعجب و عکس العمل عاطفی وادار می کند و به همین دلیل است که می بینیم خواننده هنگام خواندن آثار آل احمد بیکار نیست و خودش را هم وارد معرکه می بیند و در بیشتر مواقع نیز خود خواننده است که گویی سوال می کند یا تعجب خود را بروز می دهد یا به سوالها پاسخ می دهد و یا توصیف می کند و یا بطور کلی اصلاً خود اوست که دارد می نویسد، راز پرجاذبه بودن کلام آل احمد نیز همین است. حال اگر در نظر بگیریم که او نویسنده ای است که از زبان مردمان کوچه و بازار می نویسد و دقیقاً همان اصطلاحات و عبارتهای محاوره ای را در کلامش می آورد و اندکی نیز عصبانی است که همراهی چهره حق به جانب بودن و با اندکی لحن عصبانی در اثبات حقانیت مردمان ستمدیده عصر خودش، همه این ویژگیها می توان موجب بوجود آمدن طرزی در گفتار باشد که پر جاذبه است و هر پیامی را به آسانی به خواننده می رساند، یعنی همان رمزگیرایی کلام ابوالفضل بیهقی در کتاب معروفش به نام تاریخ بیهقی که به عنوان نمونه این بخش از داستان «جشن فرخنده» از داستانهای آل احمد را می خوانیم:«بادمجانهای سرخ شده را توی بشقاب روی هم چیده بودم و پیاز داغ ها را کنارشان ریخته بودم، چند تا از پیاز داغ ها را گذاشتم توی دهنم همانطور که می مکیدم، گفتم من گشنه ام.»(همان، ص 36).
آل احمد در نثر زیبای خودش آنچنان از قول راوی داستان به گره گشایی می پردازد که انسان در آغاز کار متوجه آن نمی شود:«فردا صبح که رفتم سر حوض وضو بگیریم، دیدم در اتاق بابام قفل است... وقتی برگشتم توی اتاق از مادرم پرسیدم حاجی آقا کجا رفته؟ گفت نمی دونم ننه! کله سحر رفت، عموت می گفت می خواد بره قم.»(همان، ص 53).
با عنایت به این ویژگی نوشته های آل احمد می توان گفت که هر حرفی و هر سخنی سبک خودش را می طلبد و همین اصل کلی که گفته اند محتوی، فرم را مشخص می کند نیز در اینجا مصداق دارد. چنانکه مثلاً مسائل فلسفی را نمی شود به سبک محاوره ای و زبان شکسته نوشت، همانطور که داستان را نمی شود به سبک آثار فلسفی نوشت. در دنیای شعر هم همین اصل کلی صادق است از سبک عراقی و خراسانی و هندی گرفته تا شعر نیمایی. سبک خراسانی برای مفاهیم سنگین و تعالیم اخلاقی، مناسب است و شعر نیمایی هم به اعتبار ویژگی های خاصی که دارد، نوعی سبک خاص به حساب می آید با این تفاوت که سبکی است مناسب برای بیان مفاهیم تازه و جدید.
از دیگر ویژگی های سبک نویسندگی آل احمد، شلاق وار بودن مطالب می باشد که با عصبی بودن او همراه شده است و این ویژگی مختص او می باشد. در بعضی از نوشته های او گاهی عنان قلم محققانه از دستش بیرون رفته و به دست خشم و عصیان و شلاق وار بودن نثر، افتاده است، در واقع همین ویژگی مهم که هویت واقعی او را به عنوان یک نویسنده معرفی می کند، بیان خلق و خوی فردی و شخصیتی او است که عناصر هویتی او را تشکیل می دهد. چنان که همین ویژگی اصلی باعث شده که بتوانیم بگوییم او در نثرش پایه گذار یا توسعه دهنده سبکی ادبی می باشد، سبکی که هر چند ظاهراً ساده به نظر می رسد، اما مشکل و بسیار دقیق است:«امروز ظهر باهاش برو برسونش خونه بعد بیا فهمیدی؟ اما نمی خواد با بچه های بقال چقال دوست بشیدها! فهمیدی؟»(همان، ص 14) همچنین ویژگی خاص شلاق وار بودن طرز فکر آل احمد را از نوشته او می توان فهمید:« کف پام سوخت، اما شلاق نبود، کمربند بود که فراشان از کمر خودش باز کرده بود و می برد بالای سرش و می آورد پایین»(همان، ص 28).
آل احمد در نثر و نویسندگی اش بی باکانه مطالب مورد نظر خود را بیان می کند چنانکه:«آل احمد دارای قلمی پر احساس و پرخاشگر و تندرو است، او تلویحاً آن کارها را مورد نقد قرار داده و به ترسیم مشقاتی که برای مردم پیش آورده شده بود، می پردازد»(میرزایی، 1382، ص95).
از دیگر ویژگی های نویسندگی جلال این است که او شخصیت و خصوصیات روحی و فردی آدمها را در متن هیاهو و تبلیغات معرفی نمی کند، بلکه تلاش می کند تا با توصیف درد و رنجی که آنها تحمل می کند، خواننده را با آنها همدرد کند و به معرفی آنها بپردازد چنانکه:«اگر زادگاه روشنفکری «هدایت» را اشرافیت بدانیم، خاستگاه روشنفکری آل احمد، روحانیت است.
یکی دیگر از مشخصه های داستان او این است که آدمها را در متن هیاهوی تبلیغاتی، نشان نمی دهد بلکه می کوشد تا با توصیف رنجی که هر یک از آنها می برند، همدردی خواننده را نسبت به آنها برانگیزد، مثلاً در «سه تار» مردی پس از مدتها به آرزویش که خریدن سه تار است می رسد، اما پس از درگیری با مردی متعصب، تمام آرزوهایش بر باد می رود.»(میرعابدینی، 1369، ص 253).
سیمین دانشور معتقد است که:«جلال آدم صریحی بود حرف و عملش یکی بود، دستش را رو می کرد تا دشمن بداند با چه کسی طرف است»(کیهان فرهنگی، ش6، شهریور 1366).
چنانکه ملاحظه می شود این ویژگی را در جای جای نوشته های آل احمد می توان دریافت. شاید هم بتوان دلیل این را در سیاسی بودن جلال آل احمد دانست زیرا: «مشکل عمده جلال این بود که او نویسنده ای سیاسی بود و اعتقاد راسخ داشت به تعهد و التزام هنرمند و از غیر سیاسی شدن هنر نویسندگی سخت نگران بود»(محبی، سعید، 1368،ش 846).

نتیجه گیری

آل احمد نویسنده ای موفق و داستانهایش در مسیر روشنگری عامه مردم بود. او معتقد بود که قلم مانند اسلحه ای است که نمی توان با آن به بازی پرداخت. اگر سبک گفتار و نوشتار هر نویسنده ای را خاص او بدانیم، آل احمد دارای سبکی کاملاً متمایز از دیگران بوده است. قهرمان داستانهای او به گونه ای هستند که گویی با عامه مردم سخن می گویند و از این نظر می توان او را بیدار کننده مردم و نویسنده ای متعهد به حفظ ارزشهای اجتماعی و مردمی دانست. از همین منظر است که او در نوشته هایش به طرز فکر و نحوه استدلال عامه مردم توجه دارد و به گونه ای خواننده یا مخاطب آثارش را با خود همراه می کند که گویی خواننده احساس می کند خودش دارد داستان می نویسد یا پیام می فرستد و به نتیجه گیری می پردازد. دو اصل کلی در نویسندگی و سبک نثر آل احمد می توان یافت یکی عصبی و پرخاشگرانه بودن او است که برخاسته از شخصیت و خلق و خوی جلال است که مختص اوست. دوم موجز بودنش که وجهی هنری و ادبی است و ریشه در نثر ناصرخسرو دارد و به قول همسرش سیمین دانشور او دارای سبکی تلگرافی، حساس، دقیق، تیزبین، خشمگین، افراطی، صریح و صمیمی و حادثه آفرین بود.

پی نوشت ها :

1-عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور تهران.


قرآن کریم، 1337، تصحیح هفت نفر از علما حوزه علمیه قم، انتشارات محمدعلی علمی، تهران.
آدمیت، فریدون، 1330، مجله سخن، شماره 16، تهران.
آریان پور، یحیی، 1382، از صبا تا نیما، ج2، انتشارات زوار، تهران.
آل احمد،جلال، 1388، پنج داستان، انتشارات فردوس، تهران.
استعلامی، محمد، 1351، بررسی ادبیات امروز، ج1، انتشارات زوار، تهران.
بهارلو، محمد، 1377، داستان کوتاه ایران،(23 داستان از 23 نویسنده ایرانی)، انتشارات هما، تهران.
جان گرین، ترجمه بهناز محمود زادگان، 1367، مجله زن روز، 19 شهریورماه.
جعفری، احمدعلی، 1380، نویسندگی معاصر ایران، انتشارات سیمیندخت، تهران.
خدیوجم، سیدحسین، 1363، مجله کیهان فرهنگی، شماره6، تهران.
دانشور، سیمین، 1359، مصاحبه با سیمین دانشور، روزنامه اطلاعات، 20شهریور ماه، تهران.
دانشور سیمین،1366، مجله کیهان فرهنگی، شماره 6، تهران.
صفارزاده، طاهره، 1359، روزنامه جمهوری اسلامی ایران، شماره 370، تهران.
گروه مولفین، 1379، فارسی عمومی، مؤسسه نشر ویرایش، تهران.
گلپور علمدادی، مریم، 1388، بررسی عناصر داستان در آثار گلی ترقی، دانشگاه پیام نور، ساری (پایان نامه به راهنمایی دکتر مهدی خادمی کولایی).
محبی سعید، 1368، کیهان هوایی، شماره 846، 29 شهریور ماه.
محبی، سعید، 1368 مجله کیهان هوایی، شماره 846، تهران.
میرزایی، حسین، 1382، جلال اهل قلم، نشر سروش، تهران.

منبع مقاله :
بشیری، محمود؛ (1390)، جلال پژوهی(مجموعه مقالاتی درباره آرا و اندیشه های جلال آل احمد به قلم گروهی از نویسندگان)، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول